با این جمله نوشتهام را آغاز کردم چرا که در این لحظه هم احساس فرسودگی میکنم. از این باب که مدتهاست برای سایت چیزی ننوشتهام . تمام روز به این موضوع فکر میکنم که هر سال اشتراک سایت را با اشتیاق تمدید میکنم ولی در طول یک سال شاید هفت هشت نوشته در آن گنجانده باشم. هم اینکه با نوشتن است که جان دوباره میگیرم.
نوشتن جانم را به لب میآورد. مینویسم. دستنوشته زیاد دارم. حتی نوشتهی مزخرف در ورد هم بسیار است. اما تا به انتشار فکر میکنم بیخیال شده و با کار دیگری سرم را گرم میکنم.
استاد نویسندگی بسیار عزیزی دارم. هر وقت در لایوها و کلاسهایش شرکت میکنم تا لب به سخن میگشایند و افرادی را مورد نقد قرار میدهند که به سایت اهمیت نمیدهند و سرسری و دمدمی مینویسند و در کل هر آن بد و بیراهی که نثار آن افراد به خصوص میکنند من به خودم میگیرم.
چندین بار تصمیم گرفتهام که سایت و وبلاگ نویسی را جدی بگیرم اما هر دفعه با کمبود موضوع یا پراکندگی موضوعات از دور خارج شدم.
امروز به این فکر افتادم که تنها در یک صورت میتوانم هر روز یک یادداشت در وبلاگ هوا کنم و آن نوشتن از روزمرگیهایم است.
در روزمرگیهای من هم کتاب خواندن هست هم هزار تا کار دیگر که شاید برای بعضیها مفید باشد.
استاد به ما پیشنهاد دادند که میتوانیم از کتابهایی که میخوانیم خلاصه نویسی کنیم و آن کتاب را از دید خودمان معرفی کنیم. من میتوانم از کتابهایی که میخوانم در روزمرهگیهایم بنویسم.
یادم میآید یکی از مجریهای تلوزیونهای آن ور آب در صفحهی مجازیاش برنامهای دارد به نام حرف و ظرف. همزمان که ظرفهای خانهاش را میشوید حرفهایی که لازم میبیند خوب است افراد جامعه بدانند را میگوید در آخر دمنوشی درست میکند و نوش جان میکند هم ظرفهایش شسته شد و آشپزخانه مرتب شد و هم دمنوشش را خورد و هم یک کار مفید کرد و کلی حرفهای خوب گفته شد.
برای برنامهی جدیدم اسم انتخاب نکردهام فعلن مینویسم هر روز هم مینویسم و روزمرگیهایم را میگذارم تا ببینم چه اسمی برایش پیدا میشود.
برای دانلود آنی این کتاب فقط کافی است ایمیل خودتان را در قاب زیر وارد کنید (پس از وارد کردن ایمیل کتاب به طور خودکار به پوشۀ دانلودهای سیستم شما اضافه خواهد شد):
آخرین نظرات: