خالی کردن ذهن به این شکله که هر چیزی که الان اومد رو بنویسم. اینا همش یه مشت اراجیفه که باید بیاد بیرون تا صفحهی ذهنم روشن بشه.
امروز از صبح کلی بدو بدو داشتم اول اینکه صبح خواب موندیم و با عجله دخترم رو بردم مدرسه وسط راه دیدم چراغ بنزین روشنه. رفتن پمپ بنزین بنزین و زدم دختری رو رسوندم از معاون مدرسه نامهی تاخیر گرفتم سوار شدم اومدم نزدیکای خونه به پسرم زنگ زدم بیاد منو برسونه شرکت که ماشین رو تحویل بگیریم.
نیم ساعت شایدم بیشتر نشستم تا اون مرده بیاد خیلی دیر کرد حالا اون وسط هر کی میومد میخواست منو برسونه.
مقاومت کردم تا اومد و ماشین و تحویل گرفتم رفتم ماشین و گذاشتم صفرشویی و بعدش با تاکسی برگشتم خونه بدو بدو پوشیدم رفتم باشگاه و بعدش دوش گرفتن تا قبل از اینکه دخترم بیاد دوشو گرفته باشم و دخترم اومد ناهارشو دادم الان که میبینم تا شب کلی برنامهی دیگه دارم باید برم ملاقات دوستم که خیلی برام ارزشمنده بعدش کلاس یوگا دارم بعدش برم برنج و از بار بری بگیرم و بعدش برای اردوی هلیا خرید کنم .
خدارو شکر برنامههام پشت سر هم شد و این وسط کیه که به حرفای من با گوش دلش گوش بده و با جون و دل بهم توجه کنه همین صفحهی سفید. براش مینویسم تا سبک بشم تا هیجانم کمتر بشه تا تپش قلبم آرومتر بشه. ازش انتظار دارم که خودش برنامههامو هندل کنه.
مهمترین چیزی که الان نیاز دارم یک ذهن آرومه که با نوشتن حاصل میشه من اول باید ذهنم رو خالی کنم تا وقتی به ملاقات دوستم میرم بهش آرامش تزریق کنم. من باید ذهنم رو خالی کنم تا وقتی میخوام کلاس یوگام رو برگزار کنم بتونم اون سکینه و آرامش رو در خودم داشته باشم تا شاگردام از من حس خوب دریافت کنن.
من باید ذهنم رو خالی کنم تا وقتی با دخترم حرف میزنم در کلام و رفتارم آرمش موج بزنه.
بعضی روزها اونقدر کارامون به هم میپیچه که حتی وقتی میخوایم ازشون حرف بزنیم هم دچار استرس میشیم.
هورمون کورتیزول به محض اینکه دچار استرش میشیم در ما زیاد میشه و این هورمون در حالت عادی و نرمالش خیلی هم کاربرد داره اما وقتی بیش از حد ترشح بشه ما رو در حالت جنگ و گریز میبره و به ما این احساس غلبه میکنه که ما در خطر هستیم و این ممکنه بر روابط مون هم تاثیر بگذاره. ممکنه در مکالمات روزمره با عزیزانمون به مشکل بر بخوریم و بهشون پرخاش کنیم.
حالا راهکارهایی که امروز برای کم شدن هورمون کورتیزول در بدنم به کار بردم و همونطور که میبینید در انتهای این یادداشت از تنش خودم کاسته شده اولین و موثرترینش همین نوشتن بود. من با نوشتن به آرامش پنجاه درصدی رسیدم.
مورد بعدی تنفسهای آگاهانه بود. اول به صورت نشسته و بعد کم کم دراز کشیدم و به تنفسم ادامه دادم.
سومین چیزی که به کم شدن هورمون کورتیزولم کمک کرد این بود که همزمان که دراز کشیده و تنفس آگاهانه میکشیدم به چیزهایی فکر کردم که دوستشان دارم. من یک لیست از چیزها و کارهایی که دوست دارم و با دیدن آنها خوشحال میشودم و لبخند به لبم مینشانند دارم.
لیست من شامل: خدا، موسیقی، رقص، یوگا، آفتاب، باران، نوشتن، کتاب، خندیدن، عشق، فراوانی، بیداری، سحرخیزی، عشق به خود، لذت بردن از لحظهی حال
همین حالا هم که دارم این کلمات را مینویسم کلی حالم خوب شد و من به آنها فکر کردم و همچنان لبخند میزدم.
در انتها یک شمع و عود روشن کردم و مراسم شادسازی خود را تکمیل کردم.
حالا با آرامش و ذهن خالی به ملاقات دوستم میروم وبعد از آن کلاس یوگایم را با شاگردان عزیزم خواهم داشت.
اکنون و در این لحظه من بهترین حال ممکن را دارم و از خوشحالی و شعف در پوستم نمیگنجم. این را واقعن میگویم.
اگر این یادداشت برای شما جذاب بود نظرتان را با عشق می خوانم.
آخرین نظرات: