من علاوه بر اینکه گوشی را در حالت پرواز می‌گذارم آن را داخل کیفم یا گاهی در اتاق مجاور قرار می‌دهم تا حتی ریختش را

امشب ماه کامله. چند روزه که حالم دست خودم نیست. بعضیا میگن به خاطر ماه کامل اون احساساتی که توی ما جمع شدن و برای

خالی کردن ذهن به این شکله که هر چیزی که الان اومد رو بنویسم. اینا همش یه مشت اراجیفه که باید بیاد بیرون تا صفحه‌ی

من یک مربی یوگا هستم. برای اینکه بتوانم کلاسهایم را با بالاترین کیفیت البته در سطح خودم اجرا کنم هر ماه کلاس حرفه‌ای‌تری را ثبت

 امروز که این یادداشت را می‌نویسم یک روز مانده که اولین ماه بهار تمام شود. با خودم فکر می‌کردم. البته زیاد فکر می‌کنم و متاسفانه

1- روز شش از آغاز بهار است. 2-صبح زود بیدار شدم. خیلی زود. از سال جدید به سحر‌خیزی پایبندترم. 3- به خودم کمی کش‌و‌قوس دادم.

امروز اولین روز درسال جدید است که لپ‌تاپ را باز کردم. نوشتم.چند روز آخر سال در بدو بدو‌های دم عید غرق شدم و چند روز

  در جلسه‌ی دوم کمپ ایده‌پزی با دو کتاب آشنا شدیم. کتاب مسافرخانه از شاهرخ مسکوب و کتاب اثر انتظار نوشته‌ی دیوید رابسون. موضوع جالبی

امروز به فایل صوتی کمپ ایده پزی گوش دادم. دیشب مهمان داشتیم از قضا مهمان رودربایستی داری هم داشتیم که نمیشد بروی و به کار

  چند روز است که در حال جمع کردن وسایل سفر هستم. فردا از کیش به سمت شمال به راه می افتیم. از وقتی که