ماجرای من و ماه کامل

امشب ماه کامله. چند روزه که حالم دست خودم نیست. بعضیا میگن به خاطر ماه کامل اون احساساتی که توی ما جمع شدن و برای ما بلوک انرژی ایجاد کردن توی ماه کامل بالا میان.

شاید بشه با یه “من به این چیزا اعتقاد ندارم” ساده ازش گذشت و ردش کرد. ولی من هر ماه این موقع این احساسات رو تجربه کردم. دلم نمی‌خواد با کسی حرف بزنم. بیشتر دلم می‌خواد بنویسم. بیشتر بخوابم و خیلی درگیر انجام برنامه‌های روتینم نباشم.

دلم می‌خواد کمتر تو آشپزخونه باشم ولی در عوض بیشتر برم پیاده‌روی. شایدم ریز‌ریز برای خودم گریه کنم.

همونطور که ماه روی دریا‌ها اثر میزاره و دریا رو دچار مد می‌کنه ما رو هم که هفتاد درصد بدنمون از آب تشکیل شده تحت تاثیر قرار میده و آشغالهای درون مارو به سطح میاره.

درسته مثل لیوان آبی که ماسه‌هاش ته‌نشین شده هم میزنه و آب گل آلود میشه.

حالا چجور میشه اون لیوان آب و از ماسه خالی کرد. اگر الان که آب و ماسه قاطی شده براش کاری نکنیم اون ماسه‌ها دوباره ته‌نشین میشن و ماه بعد و ماههای بعد دوباره و‌چند‌باره حال ما رو به همین شکل ناخوش می‌کنه.

از تشبیه لیوان آب استفاده کردم تا بهتر بتونی خودت رو پیدا کنی.

اگر لیوان آبی که ماسه درش غوطه‌ور هست رو زیر شیر آب بگیریم ماسه‌ها کم‌کم خالی میشن شاید اون آب گندیده‌ی قدیمی هم با آب جدید عوض بشه اما ظرف وجودمون از آب زلال پر میشه .

لیوان ظرف وجودمون هست و ماسه‌ها تمام کدورتهایی هست که از بچگی در این ظرف تلمبار شدن و آبی که از شیر لیوان رو پر می‌کنیم نور آگاهی هست که ازچاکرای تاج ما وارد ظرف وجودمون میشه.

من با این تکنیک تونستم حالم رو بهتر کنم.

با نوشتن. با مدیتیشن. با سکوت.

اگر این یادداشت رو دوست داشتید ممنون میشم نظرت رو بهم برسونی.

به اشتراک بگذارید

عضویت در خبرنامه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط

برای دانلود آنی این کتاب فقط کافی است ایمیل خودتان را در قاب زیر وارد کنید (پس از وارد کردن ایمیل کتاب به طور خودکار به پوشۀ دانلودهای سیستم شما اضافه خواهد شد):